:::شما در صفحه خانه ما هستید:::
قدیمی ترها میگن : "یه وقتی شهرمون انقدر آروم و ساکت بود ،
که روی پشت بوم خونه ها ، لک لک ها لونه می ساختن"
راست میگن
شهرمون پر از چنار بود
پر از گنجشک و سار و کبوتر
صبح با سر و صداشون ، می فهمیدیم که باید بریم دنبال کار
مرغ و خروس همسایه که ، حیاط و رو سرشون میذاشتن
کلاغها که غار غار می کردن ، دلشوره ی الکی می گرفتیم
حالا آلودگی هوا و سر و صدا به حدّی شده ؛
که حتی کلاغ های بیچاره هم فرار کردن ،
چه برسه به کبوترها و صدای بالشون
به جیرجیرک ها با جیرجیر آهسته تو دل شب
حالا صدای کلاغم اگه بشنویم ، حس میکنیم که هنوز زندگی هست
طبیعت هست...
اما نگرانم
نکنه که یه روزی ، صدای گنجشک ها از خاطره ی بچه هامون بِره !؟
مث خودم که به پدربزرگ گفتم : لک لک ها صدا هم داشتن؟!
کمی فکر کرد و با خنده گفت : شبیه صدای دو تا قاشق چوبی که به هم بزنی
برای مشاهده :::/::: بیدستان :::/::: کلیک کنید
- ۰ نظر
- ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۰
نویسنده: دکتر باکر احمد السرحان
نشر : سیته
جهانیسازی اقتصاد با دیدگاههای اسلامی
145 صفحه
نویسنده : هوشنگ مرادی کرمانی
نشر : معین
قصه های طنزآمیز از واقعیت های به ظاهر تلخ
224 صفحه
مولف : محسن عباسی
نشر : جامعه الزهرا
نقش رفتار والدین در تربیت فرزند
1132 صفحه