اسلایدر

زمان باقیمانده تا به روز رسانی مجدد وبلایت زندگی در شرایط سخت

آخرین مطالب / به روز رسانی سی و یک مرداد ماه 94
  • ۹۴/۰۵/۳۱
    :::/::: کم عمق ها :::/:::

    در بخشی از یک مطالعه پنج‌ساله، یک تیم تحقیقاتی به بررسی سوابق روی کامپیوترها پرداختند که رفتار بازدیدکنندگان از دو

     وب‌سایت تحقیقاتی محبوب را مستند می‌کرد. هر دو سایت دسترسی به مقالات نشریات و کتاب‌های الکترونیکی را برای کابران

     فراهم می‌کردند. محققان دریافتند که کاربران این وب‌سایت‌ها مشخصا رفتاری به صورت یک فعالیت سطحی‌خوانی از خود نشان

     می‌دهند؛ به طوری که از یک منبع به دیگری می‌جهند و به ندرت به منبعی که قبلا دیده بودند، برمی‌گردند. اغلب، یک یا دو صفحه

     از مطلبی را می‌خوانند و بعد بیرون می‌پرند و سراغ منبع دیگری می‌روند.

     

    حال زمان پرسش حیاتی فرارسیده است: دانش در مورد تأثیر واقعی‌ای که استفاده از اینترنت بر شیوه کارکرد ذهن ما می‌گذارد، چه

     حرفی برای گفتن دارد؟ شکی نیست که این سوال موضوع پژوهش‌های بسیاری در سال‌های آینده خواهد بود. همین الان هم چیزهای

     زیادی می‌دانیم یا می‌توانیم حدس بزنیم. اما اخبار نگران‌کننده‌تر از آنی است که گمان می‌کرده‌ایم. ده‌ها پژوهش صورت‌گرفته توسط

     روان‌شناسان، عصب زیست‌شناسان، مدرسان و طراحان وب، همگی به نتیجه مشابهی رسیده‌اند: وقتی بر خط می‌شویم، وارد محیطی

     شده‌ایم که تشویق به مطالعه سرسری، تفکر عجولانه و بی‌حواس و یادگیری سطحی می‌کند. هر چند، در گشت‌وگذار در اینترنت هم

     می‌توان ژرف‌خوانی کرد، همان‌طور که کتاب را هم می‌توان سطحی خواند، اما ژرف‌اندیشی شیوه‌ای نیست که این فناوری کسی را

     به آن ترغیب کن


    کم‌عمق‌ها
    نویسنده نیکلاس کار
    انتشارات مازیار 
    قیمت 11500 تومان
    248 صفحه
  • ۹۴/۰۵/۳۱
    :::/::: بازیچه دست دیگران نشوید :::/:::

    اغلب افرادی که نه گفتن برایشان مشکل است یک نقطه مشترک دارند: آن ها همه را دشمن خود می دانند و دلشان می خواهد بدون این که مجبور باشند مدام از خودشان دفاع 

    کنند، بتوانند در آرامش زندگی کنند.

     

    مایه تاسف است که دنیا پر از آدم‌های فریبکار، خودخواه و انواع کنترل کننده‌هاست. می‌توانیم افسوس بخوریم که نمی‌توانیم به کسی اعتماد کنیم. اما با این اعتراضات اصل 

    ماجرا تغییری نمی کند. فایده ای ندارد که مثل کبک سرمان را زیر برف کنیم و به دلیل این که همه بد و بدجنس اند تاسف بخوریم. ناله و زاری برای سختی زندگی

    (یا در رویای  دنیایی بهتر بودن) مانع دیدن واقعیت پیش رویمان و در نتیجه انجام دادن کارهایی موثر می شود. به مرور زمان که در رویای دنیایی محال به سر می بریم، 

    دنیایی که در آن زندگی می کنیم برایمان به محیطی نامساعد و غیردوستانه تبدیل می شود و توانایی کمتری برای تغییر آن در خود احساس می کنیم

     

    برای این که جرئت نه گفتن پیدا کنیم، ابتدا باید بپذیریم که دنیا را آن طور که هست ببینیم. افرادی هستند که خودخواه‌اند و دیگرانی که تشنه قدرت اند. کنترل کننده ها، متقلب‌ها و 

    دروغگوها و ... مدت مدیدی است که وجود دارند. ناله و زاری بی فایده است، دنیا این طوری ساخته شده است. چشم هایمان را باز کنیم و واقعیت ها را بپذیریم

    بازیچه دست دیگران نشوید 

    بازیچه دست دیگران نشوید 

    نویسنده : ژاک ریگارد

    نشر : ققنوس

    232 صفحه 

    11 هزار تومان

  • ۹۴/۰۵/۳۱
    :::/::: قصه های خوب برای بچه های خوب :::/:::

    آذریزدی ایده‌ی نوشتن «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» را از شغلش که نمونه‌خوانی در یک بنگاه انتشاراتی بوده، آورده است.

    یک بار که «کلیله و دمنه» را در چاپخانه نمونه‌خوانی می‌کرد،

    به نظرش رسید کاش یکی پیدا می‌شد که قصه‌های این کتاب را به زبان ساده‌ی امروزی بازنویسی کند.

    سال 1335 بود. پنج سال طول کشید تا خودش این کار را بکند. هی نوشت و خواند و خط زد و دوباره نوشت.

     سال 1340 نسخه‌ی آماده شده‌ی کتاب را با خودش برد اتاق رییس. مدیر هم بلافاصله سفارش 9 جلد دیگر را داده است.

     آذریزدی، تا آخر عمر فرصت نکرد بیشتر از 8 جلد از این کتاب را بنویسد.

     خودش علت را این‌طور گفته: «مادرم به من می‌گفت این‌همه که شب و روز می‌خوانی و می‌نویسی پول‌هایش کو؟

    مادرم تقریبا درست می‌گفت. اگر از اول به همان کار رعیتی چسبیده بودم،

    خیلی بهتر زندگی می‌کردم. ولی حالا وضع زندگی من با کودکی‌ام هیچ فرقی نکرده.

    شما می‌گویید فقیر. ولی در یزد، فقیر حرف خوبی نیست و یک‌جور متلک است.

    من چه آن روز و چه امروز، ندار هستم. اشکالی هم ندارد. 

    ولی وقتی نمی‌توانم کتاب بخرم یا مجبور می‌شوم کتاب‌هایی را که دوستشان دارم، بفروشم، خیلی ناراحت می‌شوم


    قصه های خوب برای بچه های خوب 

    نویسنده : مهدی آذر یزدی

    انتشارات امیرکبیر

    1286 صفحه ( دوره پنج جلدی )

    قیمت : 39500 تومان

  • ۹۴/۰۵/۳۰
    :::/::: اینستاگرام از بالا :::/:::

    برای آدمهای معمولی ، پیج ها و صفحه های مجازی شخصیت ها شاید فقط جذاب باشد 

    کنجکاوی که در همه آدمها به طور طبیعی هست 

    پیشتر با عنوان فضولی و سرک کشیدن در زندگی خصوصی دیگران می شناختیمش

    که با آمدن شبکه هایی چون فیس بوک و اینستاگرام ؛ دقیقا  همین حس به  ، 

    چک کردن و سرزدن تغییر نام یافت

    چون این بار خود آدمها با علاقه و تمایل از خود و زندگی خصوصی گزارش  مستندی و تصویری  

    تهیه می کنند که مثلا چند ساعت پیش کجا بوده اند و این روزها خوش حالند یا بد حال 

    به قول دوستی ، حیاط خلوتی وجود ندارد 

    از همه اینها بگذریم ، شاید مقتضیات فرهنگی روز باشد !!

    اما نکته ای که جالب است مشکلات شخصیتی آدمهاست که اگر کمی علمی تر نگاه کنیم 

    بدجور توی ذوق می زند 

    بماند که صفحات شخصی بعضی بسیار مهربان ، صبور و دوست داشتنی ست 

    با ارتباطات قوی که با مخاطبش برقرار می کند ؛ خیلی مودبانه 

    اما بعضی ...

    نه کامنت جواب می دهند ، نه کسی را دنبال می کنند ...

    بعضی شخصیت های فرهنگی را دیده ایم مثلا چهل هزار نفر دنبال کننده اینستاگرام دارند 

    اما خودشان هیچکس را دنبال نکرده اند 

    به نظر می رسد دنیای فرهنگ و هنر و شعر و شاعری ، اساسش فرهیختگی و به نوعی برقراری ارتباط و احساس با مخاطب است نه یک نمایشگاه صرف یک طرفه با نگاه از بالا !!


    برای مشاهده :::/::: پادشاهان کوچک :::/::: کلیک کنید




  • ۹۴/۰۵/۲۹
    به زودی بر می گردیم ...


    ...We'll be back soon



  • ۹۴/۰۵/۲۹
    :::/::: میلی گرمی ها :::/:::

    حداقل نیاز یک فرد بالغ به سدیم ، حدود 200 میلی گرم است

    این میزان سدیم از راه نمکی مصرفی تامین می شود 

    اما نه 200 میلی گرم !

    که 7 تا 11 گرم !!

    ما نمک زیاد مصرف می کنیم ؛ 7 تا 11 گرم در روز 

    غذاهای آماده و کنسروها یکی از همان منابع دریافتی نمک زیاد است 

    درست است که مهمترین منبع تامین سدیم ، نمک است اما

     از گوشت و سبزیجات هم به طور طبیعی قابل دریافت است 


    پتاسیم یکی از مهمترین الکترولیت های موجود در بدن است که

     باعث بهبود عملکرد کلیه ها، غدد فوق کلیوی، قلب، سلول های عصبی و

    عضلانی و نیز باعث حفظ تعادل آبی و اسیدی بدن می شود

    خستگی، خواب آلودگی، ضعف عضلانی، یبوست، نامنظمی ضربان قلب و

    تأخیر در تخلیه معدی از نشانه های کمبود پتاسیم است

    و آرد سویا، لوبیا سفید، عدس، موز و اسفناج بهترین منابع تامین آن 


     100 گرم گوشت نارگیل تازه : 23 میلی گرم سدیم و 256 میلی گرم پتاسیم
    100 گرم انار دانه شده 3 :  میلی گرم سدیم و 259 میلی گرم پتاسیم

     خرمای خشک نسبت به خرمای تازه از مقادیر بیشتری پتاسیم برخوردار است

    _____________________________________________

    برای مشاهده :::/::: به علاوه ی مسواک :::/::: کلیک کنید





  • ۹۴/۰۵/۲۹
    :::/::: آرزوی دیگری :::/:::

     آخرین باری که خداحافظی کردی و رفتی ، با خودم گفتم این بار و که تحویل بده و

    برگرده حتما برام اون شلوار شش چیبی که قول داده رو میخره !

    اما نمیدونستم که جاده تکرار ، خواب رو از چشمهای مهربونت می دزده و

    دیگه هیچ وقت برنمی گردی

    از اون روز به بعد تا به حال هیچ دلداری و تسلیتی دردم رو آروم نکرد .

    چند روز قبل دوستی پیامک فرستاد : هرچه هستی ، آرزوی دیگری هستی

     پس شاکر باش 

    خنده ام گرفت ؛ یتیمی و آرزو ؟! شرایط ما رو نمیفهمی 


    تا امروز که صدای تق تق واکر مهین خانوم رو شنیدم که به سختی از پله ها پایین می رفت 

    مهین خانوم  کل خانواده ش رو توی  تصادف از دست داده ،

    حتی پسر کوچولوی چندماهش رو

    این روزها به خاطر شکایت شوهرش به دادگاه میره ! که چرا پسرش رو بی اجازه برده سفر

     یاد پیامک دوستم افتادم 


    همین حالا هرچه هستی ،

     آرزوی دیگری هستی

    پس شاکر باش


     برای مشاهده :::/::: چالش :::/::: کلیک کنید


  • ۹۴/۰۵/۲۸
    :::/::: سوء تفاهمات بین فرهنگی :::/:::

    سه برداشت از سوء تفاهمات بین فرهنگی !!

    برداشت هایی که اگرچه بین ملیت هاست اما خوب که دقت کنیم در زندگی روزمره ما هم هست 

    تنها روابط عوض می شود و گرنه مدل و چارچوب  همان است : 

    برداشت اول 

    یک شرکت امریکایی قرارداد چند میلیون دلاری با شرکتی در عربستان سعودی بست

    نماینده ای را به منظور امضای نهایی قرارداد راهی عربستان کرد 

    عرب ها با چند ساعت تاخیر آمدند و کاملا با منظور خاص از این تاخیر !!

    چیزی که برای امریکایی ها قابل فهم نبود ، پس توجه زیادی نکردند

    نماینده امریکایی بعدها فهمید که شرکت عربستانی تمایلی به اجرای قرارداد نداشته است 

    اما برای رعایت ادب ، طبق قراری که بود قرارداد یاد شده را امضا کردند اما  قصد اجرا را نداشتند !!


    ( آمریکایی ها فرهنگ  رودرواسی را نمی فهمیدند ، آنها در ارتباط  رک و صریح هستند )


    برداشت دوم 

    یک شرکت امریکایی در کشور پرو شعبه ی جدیدی ایجاد می کند 

    نیروی کار از اهالی بومی پرو انتخاب می شوند اما مذیر در ارتباط با کارمندانش دچار مشکل است 

    کارمندان او را فردی بدون احساس و غیر قابل اعتماد می دانند 

    مدیر در برقراری ارتباط با آنها ، فاصله می گرفت 

    او متوجه نبود که در کشور پرو رسم بر این است که هنگام صحبت کردن در فاصله خیلی نزدیک با مخاطب قرار می گیرند 

    ( گاهی اولین ارتباط و منشاء اختلاف ، زبان بدن است )

    برداشت سوم 

    در بعضی از فرهنگ ها ، تصور غالب این است که محل کار هر فردی باید متناسب با

     درجه و رتبه او باشد 

    ژاپنی ها اما این گونه نیستند . مثلا یک مدیر ارشد ژاپنی مدیر دیگری را از ملیتی دیگر

     به دفتر کار خود دعوت کرد 

    مهمان که تا به حال میزبان را ندیده بود با دیدن ظاهر ساده ی دفتر کار که تجهیزات چندانی نداشت ،

    تصور کرد که این فرد از کارمندان معمولی است پس احترام چندانی به او نگذاشت و این شد شروع و آغاز نامناسب برای ارتباطی که می توانست بسیار عمیق و سود آور باشد 

    برداشت های زیادی از این سوء تفاهمات بین ما هم هست ، کافیست شمارش کنیم

    _____________________________________________

    برای مشاهده :::/::: بخش پذیرش :::/::: کلیک کنید



  • ۹۴/۰۵/۲۷
    :::/::: این سبک زندگی :::/:::

    خسته ای ! تازه از سرکار برگشته ای به خانه 

    بعد یک روز شلوغ و پر رفت و آمد ، حالا وقتی ست که می خواهی آرامش بگیری و

    راحت باشی

    اون شلوار تنگ و لباس های تقریبا رسمی رو به گوشه ای می اندازی

    یک دوش پنج دقیقه ای الان واقعا می چسبد 

    بعدش هم یک شلوار پیژامه ی راحت و زیر پیراهنی ...

    موهایت را هم لازم نیز ژل بزنی ، حوله را می کشی سرت و جلوی تلویزیون ، روی مبل ولو می شوی

    منتظر تا خانم خانه بیاید و بساط  شام و چای و میوه و ...

    لبخند هم به لبش باشد و البته حرف زیادی هم نزند تا بتوانی اخبار و فوتبال ببینی و 

    احتمالا اظهار نظرهای سیاسی ت را بکنی


    کم کم پلک هایت سنگین و سنگین تر می شود  

    قبل از خواب البته شاید یه سری هم به کلش بزنی یا

    مختصر چتی با بر و بچ و بعد چند تا لایک و کپی پیست چند جوک با مزه ،

    می روی  یک راست به دنیای شیرین خواب

    تا دوباره صبح شود و روز از نو ، روزی از نو !


    راستی صبح !

    تا به حال به عطری که صبح ها می زنی و میروی سرکار ، فکر کردی !؟

    که سهم خانمت از این بوی خوش همان اول صبح است که با طعم نان های بربری که خریده ای 

    مخلوط می شود  و با صبحانه می خورد ؟!

    بقیه ش می ماند برای محیط کارت تا شب که بیایی و دوشی بگیری و دیگر عطر بی عطر 

    سهم همسرت از آراستگی و مرتبی تو  همان مدت کوتاهی ست که داری صبحانه می خوری

     و خیلی وقت ها هم که نمی خوری !


    و حالا تویی و روی خوشت برای محیط کار 

    اختلاط و  بگو بخند و خوش و بش هایت با همکاران 

    بیشتر اوقات صبحانه را هم با همان ها می خوری 


    خوش به حال خانم همکار که از بند بند جزئیات زندگیش با خبری !

    اما از درد دل همسرت بی خبر 

    خدا می داند !

    احتمالاا برای او هم آقای همکاری هست که حرفهایش را بشنود و ...


    ناراحتی چرا ؟!

    این یک سبک زندگی ست 


    با سپاس از خانم مرضیه به خاطر ارسال این متن 

    _____________________________________________

    برای مشاهده :::/::: من خانواده ام را دوست دارم :::/::: کلیک کنید


        



     


     





  • ۹۴/۰۵/۲۶
    :::/::: بازار سکوت :::/:::

    شنیده و دیده ام که بعضی هایشان پیک موتوری شده اند ، بعضی بازاریاب شرکت ها،

    مرتبط ترین فعالیت متناسب آنچه آموخته اند همان تدریس در آموزشگاه هاست

    به عنوان نوازنده سازهای مختلف

    فراهم کننده بساط عیش و طرب جشن ها و میهمانی ها هم  به عنوان مطرب که ...  بماند !

    درد دل یکی از فارغ التحصیلان ممتاز رشته ی موسیقی این بود : 

    امید داریم به روزی که حداقل چیزی که یادمان دادند را از ما بخواهند ....

    در این چند سال دانسته هایمان را انبار کردیم برای روز مبادا، که هنوز نرسیده.

    موسیقی دانان جوان تحصیل کرده ای که هیچ کس تحویلشان نمی گیرد و مانده اند با این اوضاع چه کنند

    شاید بگویید این که چیز جدیدی نیست وضعیت خیلی از رشته های دانشگاهی و کار همین است  ، 

    ما هم هستیم 

    بله کاملا درست است اما کمی آن طرف تر مستند سازان جوانی هم هستند درست شبیه همین ها 

    کارهای تصویری تولید می کنند با هزار زحمت اما زمان انتخاب موسیقی که می شود ،

    باید کارهایی را دانلود کنند از همین فضای نت که حق استفاده اش برای دیگری ست 

    تا زمانی که این تولیدات در داخل بماند خیلی مشکلی نیست نهایتا می گویند صدای فلان فیلم یا بازیست

    اما کافیست همین ها برای جشنواره یا نمایش برون مرزی بخواهد ارسال شود .

    با اولین ارزیابی ، رد می شود ؛ یه جرم موسیقی دزدی و این برای فرهنگ و هنر یک ملت ،

    چیزی نزدیک به فاجعه است 

    این همه استعداد و نیروی خلاق ، دور از هم  ، فضاها و موقعیت هایی را تجربه نمی کنند و

     عمر می گذرانند 

    چه کسی باید و می تواند  این ظرفیت ها را به هم برساند ؟!


    برای مشاهده :::/::: حدود صدا :::/::: کلیک کنید








۸۰ مطلب با موضوع «در شرایط سخت...» ثبت شده است

برای آدمهای معمولی ، پیج ها و صفحه های مجازی شخصیت ها شاید فقط جذاب باشد 

کنجکاوی که در همه آدمها به طور طبیعی هست 

پیشتر با عنوان فضولی و سرک کشیدن در زندگی خصوصی دیگران می شناختیمش

که با آمدن شبکه هایی چون فیس بوک و اینستاگرام ؛ دقیقا  همین حس به  ، 

چک کردن و سرزدن تغییر نام یافت

چون این بار خود آدمها با علاقه و تمایل از خود و زندگی خصوصی گزارش  مستندی و تصویری  

تهیه می کنند که مثلا چند ساعت پیش کجا بوده اند و این روزها خوش حالند یا بد حال 

به قول دوستی ، حیاط خلوتی وجود ندارد 

از همه اینها بگذریم ، شاید مقتضیات فرهنگی روز باشد !!

اما نکته ای که جالب است مشکلات شخصیتی آدمهاست که اگر کمی علمی تر نگاه کنیم 

بدجور توی ذوق می زند 

بماند که صفحات شخصی بعضی بسیار مهربان ، صبور و دوست داشتنی ست 

با ارتباطات قوی که با مخاطبش برقرار می کند ؛ خیلی مودبانه 

اما بعضی ...

نه کامنت جواب می دهند ، نه کسی را دنبال می کنند ...

بعضی شخصیت های فرهنگی را دیده ایم مثلا چهل هزار نفر دنبال کننده اینستاگرام دارند 

اما خودشان هیچکس را دنبال نکرده اند 

به نظر می رسد دنیای فرهنگ و هنر و شعر و شاعری ، اساسش فرهیختگی و به نوعی برقراری ارتباط و احساس با مخاطب است نه یک نمایشگاه صرف یک طرفه با نگاه از بالا !!


برای مشاهده :::/::: پادشاهان کوچک :::/::: کلیک کنید




خسته ای ! تازه از سرکار برگشته ای به خانه 

بعد یک روز شلوغ و پر رفت و آمد ، حالا وقتی ست که می خواهی آرامش بگیری و

راحت باشی

اون شلوار تنگ و لباس های تقریبا رسمی رو به گوشه ای می اندازی

یک دوش پنج دقیقه ای الان واقعا می چسبد 

بعدش هم یک شلوار پیژامه ی راحت و زیر پیراهنی ...

موهایت را هم لازم نیز ژل بزنی ، حوله را می کشی سرت و جلوی تلویزیون ، روی مبل ولو می شوی

منتظر تا خانم خانه بیاید و بساط  شام و چای و میوه و ...

لبخند هم به لبش باشد و البته حرف زیادی هم نزند تا بتوانی اخبار و فوتبال ببینی و 

احتمالا اظهار نظرهای سیاسی ت را بکنی


کم کم پلک هایت سنگین و سنگین تر می شود  

قبل از خواب البته شاید یه سری هم به کلش بزنی یا

مختصر چتی با بر و بچ و بعد چند تا لایک و کپی پیست چند جوک با مزه ،

می روی  یک راست به دنیای شیرین خواب

تا دوباره صبح شود و روز از نو ، روزی از نو !


راستی صبح !

تا به حال به عطری که صبح ها می زنی و میروی سرکار ، فکر کردی !؟

که سهم خانمت از این بوی خوش همان اول صبح است که با طعم نان های بربری که خریده ای 

مخلوط می شود  و با صبحانه می خورد ؟!

بقیه ش می ماند برای محیط کارت تا شب که بیایی و دوشی بگیری و دیگر عطر بی عطر 

سهم همسرت از آراستگی و مرتبی تو  همان مدت کوتاهی ست که داری صبحانه می خوری

 و خیلی وقت ها هم که نمی خوری !


و حالا تویی و روی خوشت برای محیط کار 

اختلاط و  بگو بخند و خوش و بش هایت با همکاران 

بیشتر اوقات صبحانه را هم با همان ها می خوری 


خوش به حال خانم همکار که از بند بند جزئیات زندگیش با خبری !

اما از درد دل همسرت بی خبر 

خدا می داند !

احتمالاا برای او هم آقای همکاری هست که حرفهایش را بشنود و ...


ناراحتی چرا ؟!

این یک سبک زندگی ست 


با سپاس از خانم مرضیه به خاطر ارسال این متن 

_____________________________________________

برای مشاهده :::/::: من خانواده ام را دوست دارم :::/::: کلیک کنید


    



 


 





شنیده و دیده ام که بعضی هایشان پیک موتوری شده اند ، بعضی بازاریاب شرکت ها،

مرتبط ترین فعالیت متناسب آنچه آموخته اند همان تدریس در آموزشگاه هاست

به عنوان نوازنده سازهای مختلف

فراهم کننده بساط عیش و طرب جشن ها و میهمانی ها هم  به عنوان مطرب که ...  بماند !

درد دل یکی از فارغ التحصیلان ممتاز رشته ی موسیقی این بود : 

امید داریم به روزی که حداقل چیزی که یادمان دادند را از ما بخواهند ....

در این چند سال دانسته هایمان را انبار کردیم برای روز مبادا، که هنوز نرسیده.

موسیقی دانان جوان تحصیل کرده ای که هیچ کس تحویلشان نمی گیرد و مانده اند با این اوضاع چه کنند

شاید بگویید این که چیز جدیدی نیست وضعیت خیلی از رشته های دانشگاهی و کار همین است  ، 

ما هم هستیم 

بله کاملا درست است اما کمی آن طرف تر مستند سازان جوانی هم هستند درست شبیه همین ها 

کارهای تصویری تولید می کنند با هزار زحمت اما زمان انتخاب موسیقی که می شود ،

باید کارهایی را دانلود کنند از همین فضای نت که حق استفاده اش برای دیگری ست 

تا زمانی که این تولیدات در داخل بماند خیلی مشکلی نیست نهایتا می گویند صدای فلان فیلم یا بازیست

اما کافیست همین ها برای جشنواره یا نمایش برون مرزی بخواهد ارسال شود .

با اولین ارزیابی ، رد می شود ؛ یه جرم موسیقی دزدی و این برای فرهنگ و هنر یک ملت ،

چیزی نزدیک به فاجعه است 

این همه استعداد و نیروی خلاق ، دور از هم  ، فضاها و موقعیت هایی را تجربه نمی کنند و

 عمر می گذرانند 

چه کسی باید و می تواند  این ظرفیت ها را به هم برساند ؟!


برای مشاهده :::/::: حدود صدا :::/::: کلیک کنید








 وقتی با کسی ارتباط برقرار می کنیم از خودمان می گوییم

از علاقه و سلیقه هایمان ، از عادات و اخلاقی که داریم . طرف مقابل هم می گوید

 و بعد می گردیم دنبال اشتراک هایمان ؛ هرچه اشتراک ها بیشتر ، رابطه قوی تر است

محققین علوم اجتماعی رسیدن به این ما ی مشترک را اساس تعاملات بین انسانی

می دانند . نیازی قوی که مناسبات سیاسی بین کشورهای را هم گاهی بر هم می زند


بعد از جنگ جهانی اول و خسارت هایش ، برای اولین بار در جهان ، یک شهر از فرانسه با شهری در انگلستان ، خواهر خوانده شدند . هدف حس همبستگی و دوستی بود بین مردم دو شهر با ملیت متفاوت 

شهرهای خواهر ، معمولا با سفر شهردار یا مسئولی از یک کشور به کشور دیگر ، همدیگر را پیدا می کنند  بعضی شهرهای دنیا در تاریخ ، فرهنگ ، آداب و رسوم ، مرکز علمی یا دانشگاهی شبیه اند 

خواهرخواندگی یک قرارداد فرهنگی ست که دو شهر متعهد می شوند تا دو خواهر در رشد فرهنگی ،اقتصادی ، آموزش و ورزش ، بهداشت و سلامت ، گردشگری و محیط زیس به یکدیگر کمک کنند 

اولین نشان خواهر خواندگی ، نام گذاری متقابل دو خیابان هر شهر ، به نام  هم است 

در مجموع شهرهای کره ی زمین ، در حدود 2 عزار و 400 خواهر خوانده دارند 

در ایران تهران 19 و اصفهان 13 خواهر خوانده دارد 

شهرهایی مثل تبریز با استامبول ترکیه و باکو آذربایجان 

مشهد با لاهور پاکستان و ارومچی چین 

قم با بعلبک لبنان

تهران با پکن چین ، بیشکک قرقیزستان و ...

اصفهان با شیان چین و کوالالامپور مالزی ، سنت پترزبورگ روسیه 

کیش با دوبی امارات 

یزد با حمص سوریه 

و ...

هرچند که با قراردادهای خواهری خیلی کارها می شود و گره های زیادی را باز 

اما در کشور ما مسئولین معتقدند این رابطه ها در حد سند مانده و

هیچ کار خاصی نکرده ایم

_______________________________________________________

 برای مشاهده :::/::: هله مالی :::/::: کلیک کنید


شب های تهران 

شب های پکن


 تا همین چندی قبل غصه می خوردیم که اسپانیا و امارات ، زعفران ما را فله می خرند 

بسته بندی می کنند و با بازاریابی قوی که دارند بین کشورهای جهان توزیع می کنند

آمارها عدد 85 درصد را نشان می داد ؛ 85 درصد زعفران ایران ، بی نام و نشان در بازارهای جهان

بماند که با وجود مصرف قابل توجه این گیاه خوش رنگ و بو در غذاهای ایرانی و نذری ها و ...

برای خودمان هم یک ماده غذایی گران است و  زعفران کار ایرانی ، پیازهای زعفران را در دل شنی خاک باید بکارد 

و با زحمت پرچم ها را دسته کند و برای فروشش التماس این و آن را کند که به قیمت چندین برابر زیر قیمت ، مافیای فله ای زعفران بخرد و بدهد به دست اماراتی ها 

بگذریم از نانوایی هایی که کاملا بی ربط زعفران می فروشند در کنار نان

و نیز از تقلب هایی که می شود و انواع و اقسام رنگ ها و رشته های شبیه زعفران را می دهند به خوردمان

چند روز پیش در یکی از سایت های صنایع غذایی خواندم 

برای سومین بار زعفران افغانستان ، جایزه ی بین المللی زعفران جهان را به دست آورد !!!

به قول خودشان مدال بلورین و تصدیق نامه ی  سه ستاره طلایی عالی ترین ذائقه و کیفیت 

در بین 1200 نوع ماده ی غدایی

به یادم افتاد که همان سالها خبرش از گوشه و کنار می آمد که برادران محترم افغان ، پیازهای زعفران را از اینجا بار قاطر می کنند و روان می شوند به آن سوی مرز

اما فکرش را نمی کردیم که به این زودی جایزه هم بگیرند آن هم برای سومین بار 

ما بیداریم ؟

خوابیم ؟

یا شاید زیادتر از حد بخشنده و مهربانیم 

وزیر زراعت ، آبیاری و مالداری افغانستان، این موفقیت را مدیون همت دهقانان افغان دانسته است 

تازه برنامه صد روزه هم دارند برای رشد و تقویت زراعتشان

________________________________________________________

برای مشاهده :::/::: پسر عزیزم :::/::: کلیک کنید





والدین ما ، با سواد و  بی سواد

عموماً از ما خواسته اند درس بخوانیم!

چرا که درس خوانده می تواند از علمش به ثروت برسد ولیکن ثروتمند نمی تواند از ثروتش به علم برسد ، گویا...

همیشه هم خوانده ایم و نوشته ایم که علم بهتر است از ثروت ، قطعاً؛

حال آنکه، این دو از جهاتی هیچ ربطی به یکدیگر ندارند!!

مگر به اجبار ، که بین هر دو موضوعی می توان اجباراً رابطه ای برقرار کرد!!

هم آنکه درس بخوانیم در امروز ، به نیت کسب ثروت در آینده ای فَرادست؛

و هم اینکه ثروتمند بشویم محض خاطر جبران شدن درس نخواندنمان در روزگار فرودست،

هر دو خیانت است ، آن یکی به درس و این یکی به ثروت!!

چه کارگر معمولی باشیم و چه کارمند عالی رتبه یک شرکت عظیم و جَسیم!!

در هر دو، بار دیگران را به دوش گرفته ایم؛

اگر نفس کارگر بودن بد است و عمری از آن نهی شده ایم ، باید بدانیم که کسب در آمد، تحت هر شرایطی ، کاگری است!

منتها رنگ و رخش فرق می کند ، گاهی و اندکی!!

علمی که نهایتاً در بایگانی دانشگاهی ذخیره شود ، تا مجوز کارگری ما - مثلاً در سطح بالا تری بشود - چندان علم دندان گیری نبوده ؛

و ثروتی که بخواهد تراز سواد و ایضاً شخصیت ما را به سمت بالا هُل دهد نیز ثروت جگر سوزی نیست...


معتبر بودن نه نیاز به ثروت دارد و نه علم می خواهد...

در من و زندگی ام ، اگر اثری خلق شد و بر جامعه ام اثری گذاشت، بلا شک خوبم - خواه با سواد ، خواه ثروتمند و خواهد برعکس -

وگر نه سرِ انگشت مبارک سبّابه را روی زمین گذاشته ایم عمری و بلانسبت ابلهانه به دورش چرخیده ایم!!!

____________________________________________________________
برای مشاهده :::/::: طبیعت ، کالای مصرفی نیست :::/::: کلیک کنید


 اعضای یک خانواده در کنار هم برزگ می شوند

با غم ها و شادی های مشترک

با دلخوری ها و خوشی ها بزرگ می شوند تا به سن تشکیل خانواده می رسند

به سن و شرایط استقلال از خانه پدری و خانواده خود

شاید انبوهی از حرف ها و دلخوری ها را هم با خود به خانه بخت ببرند

دلخوری هایی که به هزار و یک دلیل ، به زبان نیامده یا اگر آمده حل نشده

حال این عضو سابق خانه پدری ، خود پدر یا مادر می شود

اما مبنای تربیت فرزند خود در کنار فرزندان سایر اعضای خانواده را دلخوری های سابق خود می گذارد

دلش می خواهد حرف های نگفته دوران کودکی و نوجوانی خود را فرزند کوچک خودش و در حضور همان جمع سابق بشنود

و خب این فرزند نیز بچه است و حرجی بر او نیست!

غافل از اینکه این سخن گوی غم و غصه های فروخورده دوران کودکی  و این نماینده تام الاختیار فعلی خانواده نیز روزی بزرگ می شود

همگام با همبازی ها و هم سن و سال های محیط اطرافش

و شاید این پایی که در دوران از گلیم تربیت و رعایت آداب معاشرت دراز تر شده

حال یارای همراهی دیگران را نداشته باشد و خود زمینه ساز تولید غصه هایی جدید شود

واین یعنی یک تربیت کاملاً خانوادگی!!

تربیتی که با اندکی مدیریت ، منطق و صبر و حوصله شاید سرنوشت انسان هایی را تغییر دهد...



________________________________________________________
برای مشاهده :::/::: کتاخوانی تابستانی :::/::: کلیک کنید
یکی از اهداف خانواده،  تحقق جامعه سالم است.
جامعه سالم شامل:ازدواج سالم کار و کسب سالمروابط اجتماعی سالمتفریحات سالمو داد و ستد سالم است
جامعه سالم، جامعه ای با انصاف است.
شاید ابزارهای رسانه ای با ابزار های فرهنگی اشتباه گرفته شود
رسانه خودش یکی از ابزار های فرهنگ است
و خود نیز ابزار هایی دارد
شاید برای مدیریت فرهنگی در یک جامعه نیاز به تفکیک این موارد از هم باشدهم تداخل و هم پوشانی به وجود نمیاد هم سوءتفاهم...

یکی از مهمترین وظایف رسانه انتقال پیام فرهنگ ساز به مخاطبان با تعداد بالاستدقیقاً عکس اتفاقی که در یک خانواده می افتد

در یک خانواده مهمترین اتفاق تربیت و شکل گیری شخصیت افراد است
تعداد افراد کمند اما نهایت تاثیر گذاری نیاز است

وظیفه رسانه، تربیت مردم نیست همانطور که وظیفه خانواده صرفاً انتقال یک پیام نیست
در خانواده است که پایه های فرهنگ شکل می گیرد
از خانواده ای که توان تربیت نداشته باشد ، جامعه ای بحران زده به دست می آیداینکه جامعه در هر برهه ای به سمتی برود ،یکی از مشکلات نداشتن روش و فرهنگ است

موج و جو بر تصمیم گیری هایش اثر می گذاردهمینطور احساسات در نتیجه اختلاف نظرها زیاد می شودنقد پذیری اگر از بین نرود بسیار کمرنگ خواهد شدو...در جوامعی که خانواده پایه گذار فرهنگ نباشد ،فرهنگ قادر به ایفای نقش نخواهد بود،

و آفت حداقلیش، جلو زدن ماموم از امام استجلو زدن شاگرد از استادو...

_______________________________________________________

برای مشاهده :::/::: ما ، شما، کیفیت :::/::: کلیک کنید

روزنامه اطلاعات تاریخ خبر: شنبه20 فروردین 1390 یادداشت سردبیر ( با اندکی تصرف )
علیرضا خانی

گفته می‌شود یک کمپانی آمریکایی برای به رخ کشیدن قدرت تکنولوژی‌اش، سیمی به ضخامت یک‌هزارم تار موی انسان دور قرقره‌ای پیچید و برای کمپانی رقیبش در ژاپن فرستاد.

مدتی بعد کمپانی ژاپنی همان سیم را پس فرستاد در حالی که روی آن سیم به فواصل منظم سوراخ شده بود.

اما آنها که گمان می‌برند شکوه تمدن ژاپن از قدرت تکنولوژیک آن برمی‌خیزد، دچار ساده‌اندیشی و سطحی‌نگری‌اند.

تمدن یگانه کالایی است که مبادله نمی‌پذیرد و فقط باید در درون یک ملت «تولید» شود.

اگر آن طور بودکه همه ملت‌ها با خرید فناوری متمدن می‌شدند.

قدرت فناوری خیره کننده چشم‌بادامی‌های ژاپن، به رغم همه جلال وشکوهش، «فرع»ی است کوچک بر تمدنی که این ملت آفریده است.

«اصل» این تمدن را بیش از آنچه در کارخانه‌های معظم ایالت اُزاکا بتوان یافت، در ویرانه‌های دلخراش ایالت فوکوشیما می‌توان دید.

وقتی رفتار متمدنانه آوارگانی که از پی مخوف‌ترین زلزله‌ قرن، منظم و تمیز در صف آب می‌ایستند وبی جنجال و هیاهو و ناسزا فقط به اندازه مصرف همان روز خود، آب دریافت می‌کنند با رفتار مردمان یک کشور جهان سومی، در شرایطی کاملا عادی، مقایسه می‌کنیم، معنای تمدن نمایان می‌شود.

در همه فیلم‌ها و عکس‌های خبری که از روزهای پس از زلزله و سونامی ویرانگر ژاپن منتشر شد یک صحنه درگیری، ازدحام، هجوم، غارت فروشگاه، ولع برای دریافت کمک‌های اعطایی، بی‌نظمی و حتی فریاد و جزع دیده نمی‌شد. یکی از خبرگزاری‌ها خلاصه مشاهدات خبرنگارانش را چنین بازتاب داده است:

1ـ صفوف منظم آب و غذا بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.

2ـ هیچ ساختمانی در زلزله 9 ریشتری آسیب ندید. همه خسارت‌ها مربوط به سونامی و ورود دریا به شهر بود.

3ـ غارتگری دیده نشد. زورگویی یا از دست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.

4ـ 50 نفر از کارگران نیروگاه اتمی، به رغم نشت مواد رادیو اکتیو، با از جان گذشتگی ماندند تا به خنک کردن دستگاه‌ها ادامه دهند.

5ـ حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سر و صورت دیده نمی‌شد. مصیبت و غم همراه با طمانینه بود.

6 ـ مردم فقط اقلام مورد نیاز خود را تهیه کردند و این باعث شد به همه آب و آذوقه برسد.

7ـ مردم از افراد ناتوان و پیر و بیمار دستگیری می‌کردند. رستوران‌ها قیمت‌ها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند.

8ـ همه دقیقاً می دانستند باید چه کاری انجام دهند. انگار بار دومی بود که این اتفاق افتاده است!

9ـ رسانه‌ها در انتشار اخبار محتاط و دقیق بودند. از انتشار گزارش‌های التهاب‌آفرین خودداری می‌کردند و فقط اخبار آرام‌بخش پخش می‌شد.

10ـ هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به آرامی فروشگاه را ترک کردند.

این همان تمدنی است که بقیه محصولات و مصنوعات تمدنی، بر آن بنا شده است. چنین فرهنگ و چنان رفتار مدنی است که منجر به رشد و توسعه در همه عرصه‌ها و همه ابعاد می‌شود.


به هرحال، تمدن را نه می‌توان خرید و نه می‌توان با شعار و دستور به دست آورد. «تمدن» محصولی است که باید در فرایندی عاقلانه، متعهدانه، هوشمندانه و بغایت منظم تولید شود. زمینه تولید تمدن نه دانشگاه و کارخانه و وزارتخانه و دولت، که «خانواده» و «آموزش و پرورش» است. تا عزمی نکنیم و حرکت به سمت تمدن را به صورت یک جهاد مستمر نیاغازیم، اگر از بام تا شام شعار دهیم، خاصیتی نخواهد داشت و هر چند شعار «ما متمدن‌ترین مردم جهانیم» برای بالا بردن روحیه، شعار خوبی است اما فراموش نکنیم وقتی می‌خواهند میزان تمدن و توسعه‌یافتگی ما را اندازه بگیرند، به گفتارمان کاری ندارند، رفتارمان را می‌بینند.

_____________________________________________________

برای مشاهده :::/::: التماس ثانیه ها :::/::: کلیک کنید

 از بهلول پرسیدن تربیت بچه از کی شروع میشه؟
گف از بیست سال قبل تولد!!!!!

در بحث تریبت اولین نکته ای که بنظر میرسه اینه که تربیت به معنی ادب نیس!!
بله، طبیعتاً انسانی که تحت نظر یه مربی سالم تربیت شده باشه،ادب رو هم آموزش دیده ،
اما میشه یه مربی نا سالم داشت و آموزش غلط هم دید!!

یه مربی سالم و صالح سعی میکنه افراد تحت آموزشش، سالم و صالح و با ادب و با نزاکت باشن
در مورد تربیت فرزندم همینه والدینی که درست تربیت شدن، میتونن درست هم تربیت کنن!!
گاهی والدین مربی آدم میشن ، گاهی معلما و گاهی روزگار!!


حقیقت اینه که جامعه منعکس کننده دانش مردمشه
اگه یه جامعه مقاومه ،اگه به حقوق اجتماعیش واقفه ،اگه حقوق دیگرانو محترم میشمره ،
اگه به علم و عقلانیت بیشتر از سواد اهمیت میده، یا بر عکس، مدرک گراس
اگه یه جامعه صبوره یا اگه زیر بار ظلم میره
و اگه هر فرهنگی داره و هر سرنوشتی حاصل چیزاییه که فرا گرفته ، حاصل تربیتشه
اگه اعضای جامعه نتونن برا تربیت نسلا ، برنامه ریزی کنن همیشه عقب و منفعل میمونن،
از مفاهیم ارزشی برای فرار از مسائل استفاده میکنن
در برابر پدیده های اجتماعی ناتوان و عصبی و بازندن!!
و خلاصه ممکنه، از نسلی که قرار بوده زیر دسشون تربیت بشه، جا بمونن!


یه مثال ساده اینکه در گذشته، اولین آموزشای آکادمیک،
یادگیری قرآن ، گلستان سعدی و ابواب تربیتیش بود


اما حالا...اینکه اوضاع تربیتی جامعه امروز خوبه یا نه بماند
منتها ظاهراً یکی از مهمترین دلایل تفاوتی که

مردم اجتماع امروز با جوامع قدیم دارن ، حاصل تفاوت در تربیت و مربیاشونه...

____________________________________________________________
برای مشاهده :::/::: طبیعت ، کالای مصرفی نیست :::/::: کلیک کنید



نظرسنجی تیرماه وبلایت زندگی در شرایط سخت

نظرسنجی وبلایت زندگی در شرایط سخت