اغلب افرادی که نه
گفتن برایشان مشکل است یک نقطه مشترک دارند: آن ها همه را دشمن خود می دانند و دلشان
می خواهد بدون این که مجبور باشند مدام از خودشان دفاع
کنند، بتوانند در آرامش زندگی
کنند.
مایه تاسف است که
دنیا پر از آدمهای فریبکار، خودخواه و انواع کنترل کنندههاست. میتوانیم افسوس بخوریم
که نمیتوانیم به کسی اعتماد کنیم. اما با این اعتراضات اصل
ماجرا تغییری نمی کند.
فایده ای ندارد که مثل کبک سرمان را زیر برف کنیم و به دلیل این که همه بد و بدجنس
اند تاسف بخوریم. ناله و زاری برای سختی زندگی
(یا در رویای دنیایی بهتر بودن) مانع
دیدن واقعیت پیش رویمان و در نتیجه انجام دادن کارهایی موثر می شود. به مرور زمان که
در رویای دنیایی محال به سر می بریم،
دنیایی که در آن زندگی می کنیم برایمان به محیطی
نامساعد و غیردوستانه تبدیل می شود و توانایی کمتری برای تغییر آن در خود احساس می
کنیم.
برای این که جرئت
نه گفتن پیدا کنیم، ابتدا باید بپذیریم که دنیا را آن طور که هست ببینیم. افرادی هستند
که خودخواهاند و دیگرانی که تشنه قدرت اند. کنترل کننده ها، متقلبها و
دروغگوها و
... مدت مدیدی است که وجود دارند. ناله و زاری بی فایده است، دنیا این طوری ساخته شده
است. چشم هایمان را باز کنیم و واقعیت ها را بپذیریم
برای آدمهای معمولی ، پیج ها و صفحه های مجازی شخصیت ها شاید فقط جذاب باشد
کنجکاوی که در همه آدمها به طور طبیعی هست
پیشتر با عنوان فضولی و سرک کشیدن در زندگی خصوصی دیگران می شناختیمش
که با آمدن شبکه هایی چون فیس بوک و اینستاگرام ؛ دقیقا همین حس به ،
چک کردن و سرزدن تغییر نام یافت
چون این بار خود آدمها با علاقه و تمایل از خود و زندگی خصوصی گزارش مستندی و تصویری
تهیه می کنند که مثلا چند ساعت پیش کجا بوده اند و این روزها خوش حالند یا بد حال
به قول دوستی ، حیاط خلوتی وجود ندارد
از همه اینها بگذریم ، شاید مقتضیات فرهنگی روز باشد !!
اما نکته ای که جالب است مشکلات شخصیتی آدمهاست که اگر کمی علمی تر نگاه کنیم
بدجور توی ذوق می زند
بماند که صفحات شخصی بعضی بسیار مهربان ، صبور و دوست داشتنی ست
با ارتباطات قوی که با مخاطبش برقرار می کند ؛ خیلی مودبانه
اما بعضی ...
نه کامنت جواب می دهند ، نه کسی را دنبال می کنند ...
بعضی شخصیت های فرهنگی را دیده ایم مثلا چهل هزار نفر دنبال کننده اینستاگرام دارند
اما خودشان هیچکس را دنبال نکرده اند
به نظر می رسد دنیای فرهنگ و هنر و شعر و شاعری ، اساسش فرهیختگی و به نوعی برقراری ارتباط و احساس با مخاطب است نه یک نمایشگاه صرف یک طرفه با نگاه از بالا !!
برداشت هایی که اگرچه بین ملیت هاست اما خوب که دقت کنیم در زندگی روزمره ما هم هست
تنها روابط عوض می شود و گرنه مدل و چارچوب همان است :
برداشت اول
یک شرکت امریکایی قرارداد چند میلیون دلاری با شرکتی در عربستان سعودی بست
نماینده ای را به منظور امضای نهایی قرارداد راهی عربستان کرد
عرب ها با چند ساعت تاخیر آمدند و کاملا با منظور خاص از این تاخیر !!
چیزی که برای امریکایی ها قابل فهم نبود ، پس توجه زیادی نکردند
نماینده امریکایی بعدها فهمید که شرکت عربستانی تمایلی به اجرای قرارداد نداشته است
اما برای رعایت ادب ، طبق قراری که بود قرارداد یاد شده را امضا کردند اما قصد اجرا را نداشتند !!
( آمریکایی ها فرهنگ رودرواسی را نمی فهمیدند ، آنها در ارتباط رک و صریح هستند )
برداشت دوم
یک شرکت امریکایی در کشور پرو شعبه ی جدیدی ایجاد می کند
نیروی کار از اهالی بومی پرو انتخاب می شوند اما مذیر در ارتباط با کارمندانش دچار مشکل است
کارمندان او را فردی بدون احساس و غیر قابل اعتماد می دانند
مدیر در برقراری ارتباط با آنها ، فاصله می گرفت
او متوجه نبود که در کشور پرو رسم بر این است که هنگام صحبت کردن در فاصله خیلی نزدیک با مخاطب قرار می گیرند
( گاهی اولین ارتباط و منشاء اختلاف ، زبان بدن است )
برداشت سوم
در بعضی از فرهنگ ها ، تصور غالب این است که محل کار هر فردی باید متناسب با
درجه و رتبه او باشد
ژاپنی ها اما این گونه نیستند . مثلا یک مدیر ارشد ژاپنی مدیر دیگری را از ملیتی دیگر
به دفتر کار خود دعوت کرد
مهمان که تا به حال میزبان را ندیده بود با دیدن ظاهر ساده ی دفتر کار که تجهیزات چندانی نداشت ،
تصور کرد که این فرد از کارمندان معمولی است پس احترام چندانی به او نگذاشت و این شد شروع و آغاز نامناسب برای ارتباطی که می توانست بسیار عمیق و سود آور باشد
برداشت های زیادی از این سوء تفاهمات بین ما هم هست ، کافیست شمارش کنیم
نویسنده: دکتر باکر احمد السرحان
نشر : سیته
جهانیسازی اقتصاد با دیدگاههای اسلامی
145 صفحه
نویسنده : هوشنگ مرادی کرمانی
نشر : معین
قصه های طنزآمیز از واقعیت های به ظاهر تلخ
224 صفحه
مولف : محسن عباسی
نشر : جامعه الزهرا
نقش رفتار والدین در تربیت فرزند
1132 صفحه