::: / ::: صبوری ::: / :::
:::شما در صفحه شرایط سخت هستید:::
مادربزرگ تعریف میکرد: نمک، سنگ بود..
برنجِ چلو را ساعتى با نمک سنگ مىخواباندیم تا کمکم شورى بگیرد. .
غذا را چند ساعتى روى شعلهى ملایم چراغ خوراکپزى مىنشاندیم تا جا بیفتد..
یخ کرده و تکیده کنار
علاءالدین و والور مىنشستیم تا جانمان
آرام، آرام، گرم شود..
عکسِ یادگارىِ توى دوربین را
هفتهاى، ماهى به انتظار مىنشستیم
تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود..
آهنگِ تازهى آوازهخوان را صبر مىکردیم تا از آب بگذرد و
کاست شود و در پخشِ صوت بخواند..
قلک داشتیم؛
با سکهها حرف مىزدیم تا حسابِ اندوخته دستمان بیاید..
حلیم را باید «حلیم» مىبودیم تا جمعهى زمستانى فرا رسد و در کام نشیند..
هر روز سر مىزدیم به پستخانه،
به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه،
مگر که برسد..
گوش مىخواباندیم به انتظارِ
زنگِ تلفنِ محبوب:
شبى،
نیمهشبى،
بامدادى،
گاهى،
بىگاهى؛
گاهى به انتظار،
هفتهاى،
ماهى...
«انتظار» معنا داشت...
دقایق «سرشار» بود...
هر چیز یک صبورى مىخواست تا پیش بیاید..
زمانش برسد ،جا بیفتد ، قوام بیاید؛
غذا،
خرید،
تفریح،
سفر،
خاطره،
دوستى،
رابطه،
عشق...
برای مشاهده :::/::: شب مهتاب :::/::: کلیک کنید
- پنجشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۰۸ ب.ظ
نویسنده: دکتر باکر احمد السرحان
نشر : سیته
جهانیسازی اقتصاد با دیدگاههای اسلامی
145 صفحه
نویسنده : هوشنگ مرادی کرمانی
نشر : معین
قصه های طنزآمیز از واقعیت های به ظاهر تلخ
224 صفحه
مولف : محسن عباسی
نشر : جامعه الزهرا
نقش رفتار والدین در تربیت فرزند
1132 صفحه