اسلایدر

زمان باقیمانده تا به روز رسانی مجدد وبلایت زندگی در شرایط سخت

آخرین مطالب / به روز رسانی سی و یک مرداد ماه 94
  • ۹۴/۰۵/۳۱
    :::/::: کم عمق ها :::/:::

    در بخشی از یک مطالعه پنج‌ساله، یک تیم تحقیقاتی به بررسی سوابق روی کامپیوترها پرداختند که رفتار بازدیدکنندگان از دو

     وب‌سایت تحقیقاتی محبوب را مستند می‌کرد. هر دو سایت دسترسی به مقالات نشریات و کتاب‌های الکترونیکی را برای کابران

     فراهم می‌کردند. محققان دریافتند که کاربران این وب‌سایت‌ها مشخصا رفتاری به صورت یک فعالیت سطحی‌خوانی از خود نشان

     می‌دهند؛ به طوری که از یک منبع به دیگری می‌جهند و به ندرت به منبعی که قبلا دیده بودند، برمی‌گردند. اغلب، یک یا دو صفحه

     از مطلبی را می‌خوانند و بعد بیرون می‌پرند و سراغ منبع دیگری می‌روند.

     

    حال زمان پرسش حیاتی فرارسیده است: دانش در مورد تأثیر واقعی‌ای که استفاده از اینترنت بر شیوه کارکرد ذهن ما می‌گذارد، چه

     حرفی برای گفتن دارد؟ شکی نیست که این سوال موضوع پژوهش‌های بسیاری در سال‌های آینده خواهد بود. همین الان هم چیزهای

     زیادی می‌دانیم یا می‌توانیم حدس بزنیم. اما اخبار نگران‌کننده‌تر از آنی است که گمان می‌کرده‌ایم. ده‌ها پژوهش صورت‌گرفته توسط

     روان‌شناسان، عصب زیست‌شناسان، مدرسان و طراحان وب، همگی به نتیجه مشابهی رسیده‌اند: وقتی بر خط می‌شویم، وارد محیطی

     شده‌ایم که تشویق به مطالعه سرسری، تفکر عجولانه و بی‌حواس و یادگیری سطحی می‌کند. هر چند، در گشت‌وگذار در اینترنت هم

     می‌توان ژرف‌خوانی کرد، همان‌طور که کتاب را هم می‌توان سطحی خواند، اما ژرف‌اندیشی شیوه‌ای نیست که این فناوری کسی را

     به آن ترغیب کن


    کم‌عمق‌ها
    نویسنده نیکلاس کار
    انتشارات مازیار 
    قیمت 11500 تومان
    248 صفحه
  • ۹۴/۰۵/۳۱
    :::/::: بازیچه دست دیگران نشوید :::/:::

    اغلب افرادی که نه گفتن برایشان مشکل است یک نقطه مشترک دارند: آن ها همه را دشمن خود می دانند و دلشان می خواهد بدون این که مجبور باشند مدام از خودشان دفاع 

    کنند، بتوانند در آرامش زندگی کنند.

     

    مایه تاسف است که دنیا پر از آدم‌های فریبکار، خودخواه و انواع کنترل کننده‌هاست. می‌توانیم افسوس بخوریم که نمی‌توانیم به کسی اعتماد کنیم. اما با این اعتراضات اصل 

    ماجرا تغییری نمی کند. فایده ای ندارد که مثل کبک سرمان را زیر برف کنیم و به دلیل این که همه بد و بدجنس اند تاسف بخوریم. ناله و زاری برای سختی زندگی

    (یا در رویای  دنیایی بهتر بودن) مانع دیدن واقعیت پیش رویمان و در نتیجه انجام دادن کارهایی موثر می شود. به مرور زمان که در رویای دنیایی محال به سر می بریم، 

    دنیایی که در آن زندگی می کنیم برایمان به محیطی نامساعد و غیردوستانه تبدیل می شود و توانایی کمتری برای تغییر آن در خود احساس می کنیم

     

    برای این که جرئت نه گفتن پیدا کنیم، ابتدا باید بپذیریم که دنیا را آن طور که هست ببینیم. افرادی هستند که خودخواه‌اند و دیگرانی که تشنه قدرت اند. کنترل کننده ها، متقلب‌ها و 

    دروغگوها و ... مدت مدیدی است که وجود دارند. ناله و زاری بی فایده است، دنیا این طوری ساخته شده است. چشم هایمان را باز کنیم و واقعیت ها را بپذیریم

    بازیچه دست دیگران نشوید 

    بازیچه دست دیگران نشوید 

    نویسنده : ژاک ریگارد

    نشر : ققنوس

    232 صفحه 

    11 هزار تومان

  • ۹۴/۰۵/۳۱
    :::/::: قصه های خوب برای بچه های خوب :::/:::

    آذریزدی ایده‌ی نوشتن «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» را از شغلش که نمونه‌خوانی در یک بنگاه انتشاراتی بوده، آورده است.

    یک بار که «کلیله و دمنه» را در چاپخانه نمونه‌خوانی می‌کرد،

    به نظرش رسید کاش یکی پیدا می‌شد که قصه‌های این کتاب را به زبان ساده‌ی امروزی بازنویسی کند.

    سال 1335 بود. پنج سال طول کشید تا خودش این کار را بکند. هی نوشت و خواند و خط زد و دوباره نوشت.

     سال 1340 نسخه‌ی آماده شده‌ی کتاب را با خودش برد اتاق رییس. مدیر هم بلافاصله سفارش 9 جلد دیگر را داده است.

     آذریزدی، تا آخر عمر فرصت نکرد بیشتر از 8 جلد از این کتاب را بنویسد.

     خودش علت را این‌طور گفته: «مادرم به من می‌گفت این‌همه که شب و روز می‌خوانی و می‌نویسی پول‌هایش کو؟

    مادرم تقریبا درست می‌گفت. اگر از اول به همان کار رعیتی چسبیده بودم،

    خیلی بهتر زندگی می‌کردم. ولی حالا وضع زندگی من با کودکی‌ام هیچ فرقی نکرده.

    شما می‌گویید فقیر. ولی در یزد، فقیر حرف خوبی نیست و یک‌جور متلک است.

    من چه آن روز و چه امروز، ندار هستم. اشکالی هم ندارد. 

    ولی وقتی نمی‌توانم کتاب بخرم یا مجبور می‌شوم کتاب‌هایی را که دوستشان دارم، بفروشم، خیلی ناراحت می‌شوم


    قصه های خوب برای بچه های خوب 

    نویسنده : مهدی آذر یزدی

    انتشارات امیرکبیر

    1286 صفحه ( دوره پنج جلدی )

    قیمت : 39500 تومان

  • ۹۴/۰۵/۳۰
    :::/::: اینستاگرام از بالا :::/:::

    برای آدمهای معمولی ، پیج ها و صفحه های مجازی شخصیت ها شاید فقط جذاب باشد 

    کنجکاوی که در همه آدمها به طور طبیعی هست 

    پیشتر با عنوان فضولی و سرک کشیدن در زندگی خصوصی دیگران می شناختیمش

    که با آمدن شبکه هایی چون فیس بوک و اینستاگرام ؛ دقیقا  همین حس به  ، 

    چک کردن و سرزدن تغییر نام یافت

    چون این بار خود آدمها با علاقه و تمایل از خود و زندگی خصوصی گزارش  مستندی و تصویری  

    تهیه می کنند که مثلا چند ساعت پیش کجا بوده اند و این روزها خوش حالند یا بد حال 

    به قول دوستی ، حیاط خلوتی وجود ندارد 

    از همه اینها بگذریم ، شاید مقتضیات فرهنگی روز باشد !!

    اما نکته ای که جالب است مشکلات شخصیتی آدمهاست که اگر کمی علمی تر نگاه کنیم 

    بدجور توی ذوق می زند 

    بماند که صفحات شخصی بعضی بسیار مهربان ، صبور و دوست داشتنی ست 

    با ارتباطات قوی که با مخاطبش برقرار می کند ؛ خیلی مودبانه 

    اما بعضی ...

    نه کامنت جواب می دهند ، نه کسی را دنبال می کنند ...

    بعضی شخصیت های فرهنگی را دیده ایم مثلا چهل هزار نفر دنبال کننده اینستاگرام دارند 

    اما خودشان هیچکس را دنبال نکرده اند 

    به نظر می رسد دنیای فرهنگ و هنر و شعر و شاعری ، اساسش فرهیختگی و به نوعی برقراری ارتباط و احساس با مخاطب است نه یک نمایشگاه صرف یک طرفه با نگاه از بالا !!


    برای مشاهده :::/::: پادشاهان کوچک :::/::: کلیک کنید




  • ۹۴/۰۵/۲۹
    به زودی بر می گردیم ...


    ...We'll be back soon



  • ۹۴/۰۵/۲۹
    :::/::: میلی گرمی ها :::/:::

    حداقل نیاز یک فرد بالغ به سدیم ، حدود 200 میلی گرم است

    این میزان سدیم از راه نمکی مصرفی تامین می شود 

    اما نه 200 میلی گرم !

    که 7 تا 11 گرم !!

    ما نمک زیاد مصرف می کنیم ؛ 7 تا 11 گرم در روز 

    غذاهای آماده و کنسروها یکی از همان منابع دریافتی نمک زیاد است 

    درست است که مهمترین منبع تامین سدیم ، نمک است اما

     از گوشت و سبزیجات هم به طور طبیعی قابل دریافت است 


    پتاسیم یکی از مهمترین الکترولیت های موجود در بدن است که

     باعث بهبود عملکرد کلیه ها، غدد فوق کلیوی، قلب، سلول های عصبی و

    عضلانی و نیز باعث حفظ تعادل آبی و اسیدی بدن می شود

    خستگی، خواب آلودگی، ضعف عضلانی، یبوست، نامنظمی ضربان قلب و

    تأخیر در تخلیه معدی از نشانه های کمبود پتاسیم است

    و آرد سویا، لوبیا سفید، عدس، موز و اسفناج بهترین منابع تامین آن 


     100 گرم گوشت نارگیل تازه : 23 میلی گرم سدیم و 256 میلی گرم پتاسیم
    100 گرم انار دانه شده 3 :  میلی گرم سدیم و 259 میلی گرم پتاسیم

     خرمای خشک نسبت به خرمای تازه از مقادیر بیشتری پتاسیم برخوردار است

    _____________________________________________

    برای مشاهده :::/::: به علاوه ی مسواک :::/::: کلیک کنید





  • ۹۴/۰۵/۲۹
    :::/::: آرزوی دیگری :::/:::

     آخرین باری که خداحافظی کردی و رفتی ، با خودم گفتم این بار و که تحویل بده و

    برگرده حتما برام اون شلوار شش چیبی که قول داده رو میخره !

    اما نمیدونستم که جاده تکرار ، خواب رو از چشمهای مهربونت می دزده و

    دیگه هیچ وقت برنمی گردی

    از اون روز به بعد تا به حال هیچ دلداری و تسلیتی دردم رو آروم نکرد .

    چند روز قبل دوستی پیامک فرستاد : هرچه هستی ، آرزوی دیگری هستی

     پس شاکر باش 

    خنده ام گرفت ؛ یتیمی و آرزو ؟! شرایط ما رو نمیفهمی 


    تا امروز که صدای تق تق واکر مهین خانوم رو شنیدم که به سختی از پله ها پایین می رفت 

    مهین خانوم  کل خانواده ش رو توی  تصادف از دست داده ،

    حتی پسر کوچولوی چندماهش رو

    این روزها به خاطر شکایت شوهرش به دادگاه میره ! که چرا پسرش رو بی اجازه برده سفر

     یاد پیامک دوستم افتادم 


    همین حالا هرچه هستی ،

     آرزوی دیگری هستی

    پس شاکر باش


     برای مشاهده :::/::: چالش :::/::: کلیک کنید


  • ۹۴/۰۵/۲۸
    :::/::: سوء تفاهمات بین فرهنگی :::/:::

    سه برداشت از سوء تفاهمات بین فرهنگی !!

    برداشت هایی که اگرچه بین ملیت هاست اما خوب که دقت کنیم در زندگی روزمره ما هم هست 

    تنها روابط عوض می شود و گرنه مدل و چارچوب  همان است : 

    برداشت اول 

    یک شرکت امریکایی قرارداد چند میلیون دلاری با شرکتی در عربستان سعودی بست

    نماینده ای را به منظور امضای نهایی قرارداد راهی عربستان کرد 

    عرب ها با چند ساعت تاخیر آمدند و کاملا با منظور خاص از این تاخیر !!

    چیزی که برای امریکایی ها قابل فهم نبود ، پس توجه زیادی نکردند

    نماینده امریکایی بعدها فهمید که شرکت عربستانی تمایلی به اجرای قرارداد نداشته است 

    اما برای رعایت ادب ، طبق قراری که بود قرارداد یاد شده را امضا کردند اما  قصد اجرا را نداشتند !!


    ( آمریکایی ها فرهنگ  رودرواسی را نمی فهمیدند ، آنها در ارتباط  رک و صریح هستند )


    برداشت دوم 

    یک شرکت امریکایی در کشور پرو شعبه ی جدیدی ایجاد می کند 

    نیروی کار از اهالی بومی پرو انتخاب می شوند اما مذیر در ارتباط با کارمندانش دچار مشکل است 

    کارمندان او را فردی بدون احساس و غیر قابل اعتماد می دانند 

    مدیر در برقراری ارتباط با آنها ، فاصله می گرفت 

    او متوجه نبود که در کشور پرو رسم بر این است که هنگام صحبت کردن در فاصله خیلی نزدیک با مخاطب قرار می گیرند 

    ( گاهی اولین ارتباط و منشاء اختلاف ، زبان بدن است )

    برداشت سوم 

    در بعضی از فرهنگ ها ، تصور غالب این است که محل کار هر فردی باید متناسب با

     درجه و رتبه او باشد 

    ژاپنی ها اما این گونه نیستند . مثلا یک مدیر ارشد ژاپنی مدیر دیگری را از ملیتی دیگر

     به دفتر کار خود دعوت کرد 

    مهمان که تا به حال میزبان را ندیده بود با دیدن ظاهر ساده ی دفتر کار که تجهیزات چندانی نداشت ،

    تصور کرد که این فرد از کارمندان معمولی است پس احترام چندانی به او نگذاشت و این شد شروع و آغاز نامناسب برای ارتباطی که می توانست بسیار عمیق و سود آور باشد 

    برداشت های زیادی از این سوء تفاهمات بین ما هم هست ، کافیست شمارش کنیم

    _____________________________________________

    برای مشاهده :::/::: بخش پذیرش :::/::: کلیک کنید



  • ۹۴/۰۵/۲۷
    :::/::: این سبک زندگی :::/:::

    خسته ای ! تازه از سرکار برگشته ای به خانه 

    بعد یک روز شلوغ و پر رفت و آمد ، حالا وقتی ست که می خواهی آرامش بگیری و

    راحت باشی

    اون شلوار تنگ و لباس های تقریبا رسمی رو به گوشه ای می اندازی

    یک دوش پنج دقیقه ای الان واقعا می چسبد 

    بعدش هم یک شلوار پیژامه ی راحت و زیر پیراهنی ...

    موهایت را هم لازم نیز ژل بزنی ، حوله را می کشی سرت و جلوی تلویزیون ، روی مبل ولو می شوی

    منتظر تا خانم خانه بیاید و بساط  شام و چای و میوه و ...

    لبخند هم به لبش باشد و البته حرف زیادی هم نزند تا بتوانی اخبار و فوتبال ببینی و 

    احتمالا اظهار نظرهای سیاسی ت را بکنی


    کم کم پلک هایت سنگین و سنگین تر می شود  

    قبل از خواب البته شاید یه سری هم به کلش بزنی یا

    مختصر چتی با بر و بچ و بعد چند تا لایک و کپی پیست چند جوک با مزه ،

    می روی  یک راست به دنیای شیرین خواب

    تا دوباره صبح شود و روز از نو ، روزی از نو !


    راستی صبح !

    تا به حال به عطری که صبح ها می زنی و میروی سرکار ، فکر کردی !؟

    که سهم خانمت از این بوی خوش همان اول صبح است که با طعم نان های بربری که خریده ای 

    مخلوط می شود  و با صبحانه می خورد ؟!

    بقیه ش می ماند برای محیط کارت تا شب که بیایی و دوشی بگیری و دیگر عطر بی عطر 

    سهم همسرت از آراستگی و مرتبی تو  همان مدت کوتاهی ست که داری صبحانه می خوری

     و خیلی وقت ها هم که نمی خوری !


    و حالا تویی و روی خوشت برای محیط کار 

    اختلاط و  بگو بخند و خوش و بش هایت با همکاران 

    بیشتر اوقات صبحانه را هم با همان ها می خوری 


    خوش به حال خانم همکار که از بند بند جزئیات زندگیش با خبری !

    اما از درد دل همسرت بی خبر 

    خدا می داند !

    احتمالاا برای او هم آقای همکاری هست که حرفهایش را بشنود و ...


    ناراحتی چرا ؟!

    این یک سبک زندگی ست 


    با سپاس از خانم مرضیه به خاطر ارسال این متن 

    _____________________________________________

    برای مشاهده :::/::: من خانواده ام را دوست دارم :::/::: کلیک کنید


        



     


     





  • ۹۴/۰۵/۲۶
    :::/::: بازار سکوت :::/:::

    شنیده و دیده ام که بعضی هایشان پیک موتوری شده اند ، بعضی بازاریاب شرکت ها،

    مرتبط ترین فعالیت متناسب آنچه آموخته اند همان تدریس در آموزشگاه هاست

    به عنوان نوازنده سازهای مختلف

    فراهم کننده بساط عیش و طرب جشن ها و میهمانی ها هم  به عنوان مطرب که ...  بماند !

    درد دل یکی از فارغ التحصیلان ممتاز رشته ی موسیقی این بود : 

    امید داریم به روزی که حداقل چیزی که یادمان دادند را از ما بخواهند ....

    در این چند سال دانسته هایمان را انبار کردیم برای روز مبادا، که هنوز نرسیده.

    موسیقی دانان جوان تحصیل کرده ای که هیچ کس تحویلشان نمی گیرد و مانده اند با این اوضاع چه کنند

    شاید بگویید این که چیز جدیدی نیست وضعیت خیلی از رشته های دانشگاهی و کار همین است  ، 

    ما هم هستیم 

    بله کاملا درست است اما کمی آن طرف تر مستند سازان جوانی هم هستند درست شبیه همین ها 

    کارهای تصویری تولید می کنند با هزار زحمت اما زمان انتخاب موسیقی که می شود ،

    باید کارهایی را دانلود کنند از همین فضای نت که حق استفاده اش برای دیگری ست 

    تا زمانی که این تولیدات در داخل بماند خیلی مشکلی نیست نهایتا می گویند صدای فلان فیلم یا بازیست

    اما کافیست همین ها برای جشنواره یا نمایش برون مرزی بخواهد ارسال شود .

    با اولین ارزیابی ، رد می شود ؛ یه جرم موسیقی دزدی و این برای فرهنگ و هنر یک ملت ،

    چیزی نزدیک به فاجعه است 

    این همه استعداد و نیروی خلاق ، دور از هم  ، فضاها و موقعیت هایی را تجربه نمی کنند و

     عمر می گذرانند 

    چه کسی باید و می تواند  این ظرفیت ها را به هم برساند ؟!


    برای مشاهده :::/::: حدود صدا :::/::: کلیک کنید








۸۰ مطلب با موضوع «در شرایط سخت...» ثبت شده است

فکر کن با کسی کار مهمی داری

شماره اش را می گیری ؛ چندین و چندبار

پاسخگو نیست !!

از قضا مشترک خوش سلیقه ی مورد نظر ، آهنگ انتظار هم گذاشته که ...

به هم ریخته ای ، به هم ریخته تر می شوی با صدای خواننده ای که به درستی هم معلوم نیست چه می گوید


شنیدن آهنگ انتظار ، هرچند از صدای بوق ممتد بهتر است اما ،

به شرطی که با سلیقه عموم ، سازگار باشد

اینکه هدف  از  آهنگ انتظار چیست ؟

تحمیل سلیقه مان به دیگری ؟!

انتقال احساسات و حال و احوال این روزهایمان ؟!

که عاشقیم ! فارغیم ! خسته و افسرده ایم ! یا شاد و سرخوش ؟!

یا اینکه می خواهیم تا برقراری ارتباط و دسترسی به ما ،

لحظات خوشی را به مخاطبمان هدیه دهیم !؟

لذتی که برایش پول می پردازیم و اتفاقا خودمان هم در آن لحظه از شنیدنش بی بهره ایم !


به نظر می رسد انتخاب آهنگ پیشواز ، نه تنها سلیقه می خواهد که هوشمندانه هم هست

آهنگ پیشواز بعضی مشترکین ، آرامش هدیه می دهد

آرامش به نقطه ی تعادل می رساند

چه عصبانی باشی و پر از تنش ، چه خیلی خوشحال

آرامش همیشه خوب است

وقتی پس از چند لحظه به صدای تو پیوند بخورد !!

_____________________________________________________

برای مشاهده :::/::: التماس ثانیه ها :::/::: کلیک کنید


دختر جوان  دستش را  دور دست پسر ، حلقه کرده است

 با لبخند آرامی که بر لب دارند ، خیلی مودّب و رسمی  مقابل عاقد ایستاده اند

در مکانی که برایشان مقدس است ؛ کلیسا


پدر روحانی جملاتی از کتاب مقدس می خواند و بعد دختر و پسر را تا پایان عمر ، زن و شوهر اعلام می کند

جمله ای که در این مراسم از همه آشناتر  و معروف تر است ؛ شراکت در غم ها و شادی هاست ، تا پایان عمر

و حلقه هایی که بین سپیدی و سیاهی ترکیب لیاس ها رد و بدل می شود ، به نشانه تعهد به یک قول


"من ، تو را امروز به همسری خودم بر می گزنیم تا با یکدیگر زندگی مشترکمان را همراه با عشق و محبت آغاز کنیم

و با یکدیگرهمراه باشیم در سختیها و راحتی ها، در فقر و ثروت، در سلامتی و بیماری تا زمانی که مرگ از یکدیگر جدایمان کند"


در فرهنگ ما اما مسجد به جز عبادت عده ای خاص ، معمولا کاربری جز مجلس ترحیم اموات ندارد

هر از چندگاهی از خانه همسایه صدای حیغ هایی از ته دل به گوش می رسد که می فهمی

شاه دامادی و عروس خانمی قرار است به خانه ی بخت بروند ؛ با یک بله


به عمق و مفهوم این واژه ها فکر کنید : شاه داماد / عروس خانم


مساله این نیست که کانون خانواده در غرب ، مستحکم تر است یا شرق !!

مساله آداب و رسوم و تصویری ست که از زندگی مشترک ساخته ایم

اینکه یک زوج قرار است با چه ذهنیتی وارد یک مرحله مشترک از زندگی شود

اینکه خوشبختی یعنی همه چیز خوب است ؟!


شاهزاده و ملکه هستی یا آمده ای در غم و شادی ، بایستی و تا پایان عمر ،

اتفاقات را با همه ی بد و خوبش با همسرت تقسیم کنی !؟


فرهنگ ایرانی و غربی شاید از هم خیلی دور باشد اما ،

جملات پدر روحانی در مسیحیت در واقع منطبق بر گفته ی آن پیر فرزانه است

که بعد خطبه ی عقد به زوج ها می گفت : " بروید با هم بسازید "


تمام مساله ازدواج همین است

رفتن و ساختن


________________________________________________________

برای مشاهده :::/::: ما ، شما، کیفیت :::/::: کلیک کنید


:::شما در صفحه شرایط سخت هستید:::


 یکی از معمول ترین و البته لذت بخش ترین برنامه های یک مسافر ،در ابتدای ورود به شهر مقصد ،  خوردن غذاهای بومی و محلی همان منطقه است .


حتی اگر با ذائقه ش ، سازگار نباشد برای یک بار هم شده امتحان می کند ؛

مردم شناسان معتقدند اگر بتوانی غذاهای بومی ات را به عنوان بخشی از فرهنگ ، به مردمان ملل دیگر بخورانی و ذائقه شان را با خود هماهنگ کنی ، باقی عناصر فرهنگت را هم به مرور می توانی تحمیل کنی !

به عبارتی غذایت را که بپذیرند ، خودشان خود به خود ، دنبال بقیه اش خواهند آمد...


نمونه : 

مک دونالد ، به عنوان بزرگترین رستوران زنجیره ای جهان ، با بیش از 35000 شعبه در 119 کشور!!

با سابقه 75 ساله ، روزانه به 62 میلیون مشتری سرویس می دهد.

اصطلاح مک دونالدیزاسیون در علوم اجتماعی از پدیده های فرهنگی در عصر جدید است

تاثیر فرهنگ امریکایی مک دونالد به حدی ست که ، با وجود نداشتن شعبه ای در کشوری مثل ایران ،

اما مصرف زیاد فست فودها و تعدد رستوران های زنجیره ای فعال در این حوزه ،

بی شک برگرفته از طعم مک دونالد است.


"بخور و مثل من باش"

________________________________________________________

برای مشاهده :::/::: شلغمی که مرغ بریان است :::/::: کلیک کنید

:::شما در صفحه شرایط سخت هستید:::


در شهر شماره 1:
کفش میخره به قیمت 300 هزار اوشلوق
ازش میپرسن چن خریدی؟میگه دو اشلوق!!
حالا چرا؟  چون میترسه بگن کلاه سرت گذاشتن بابا،
تو که جنس نمیشناسی چرا پول باباتو حروم میکنی و اینا...
در شهر شماره 001 :
کفش میخره...
نمیخره ؛
از تو جوب پیدا میکنه!!میبره میشوره،  رنگش میکنه،  میپوشه!!میپرسن چن خریدی؟
میگه 300 هزار اوشلوق!!!
حالا چرا!؟ چون نمیخاد جلو رفیقاش کم بیاره،  چون میخاد عجیب غریب باشه و اینا...

در شهر شماره 1:
یه سوراخ،  رو نوک پنجه کفشش ایجاد میشه
کفشو میذاره تو گنجه،  همچین بلا درنگ!!
حالا چرا؟ چون کسی نبینه بگه من که گفتم اینا جنسش خوب نی،
سرت کلا گذاشتن بابا و اینا...
در شهر شماره 001:
یه سوراخ رو نوک پنجه کفشش ایجاد میشه
یه شکافم خودش میزنه روش
میگه مد روزه مدل سلنا گومز 2015 for export  !!!
در شهر شماره 1:
کفشش دیگه شبیه تور دروازه شده، ولی همچنان میپوشه!!! میپرسن چرا؟
میگه جنسش درجه یکه،  نیگا به اینجوریش نکن،
همینو 1 میلیون اوشلوق همین دیشب میخاسن بخرن،  ندادم!!
حالا چرا؟!نمیگم...
در شهر شماره 001:
در این مورد، با شهر شماره 1 مشترکه
کفشه تور دروازه شده
اما چون بد بخ پول نداره کفش بخره
ولی تا دلت بخاد رو داره آینی رو داره آاَی خداااا...


برای مشاهده :::/::: مضاف الیه ِ من :::/::: کلیک کنید


:::شما در صفحه شرایط سخت هستید:::


قدیمی ها میگفتند؛

"زورت را به التماس نده"


اگر امروز به بدن تنبلی دادی،فردا باید التماسش کنی که کار کند!

اگرهمان اول،جرعه ای صبر وخویشتن داری مینوشیدیم،

امروز بدن ها برای پرخاش ها و کینه جویی ها و

 حسدها وغیبت ها، خودش را اذیت نمیکرد!


اگر آن یک ذره دود را نمی کشید، امروز آن دود او را نمی کشید!

اگر...آن"شروع"بد ساده نبود،این عاقبت تلخ هم نبود!


و چه راست گفت؛علی(علیه‌السلام )؛

دشمن ترین دشمن تو،

آ ن"نفس"توست که مابین دوپهلوی توست!

از حال کسی چه میدانم؛

اما،هرچه خوبی داری،زوری هست که داری،

وکمندیست برای مهارنفست،

واگرنفست جایی تورا به التماس درآورده،بدان:

 

"ترحم برپلنگ تیزدندان/جفاکاری بود برگوسفندان "...


برای مشاهده :::/::: تا تو می آیم :::/::: کلیک کنید


 

 

:::شما در صفحه شرایط سخت هستید:::



هر کسی به بعضی چیزها آلرژی دارد
مثلاً صدایی خاص
بویی خاص
غذایی یا آب و هوایی و...

پیشنهاد می شود برای رفع این مشکل، 
گاهی حواسمان را با هم " جابجا " کنیم!!

مثلاً اگر بویی ما را می رنجاند، آن را بشنویم!!

صدایی اگر ما را آزار میدهد، آن را ببینیم!!

چشیدن طعمی اگر موجب ناراحتی است، آن را لمس کنیم!!

حذر کردن همیشه چاره راه نیست، 
گاهی حذر را با سفر " جابجا " کنیم...


برای مشاهده :::/::: بی حسی موضعی   :::/::: کلیک کنید




:::شما در صفحه شرایط سخت هستید:::


وقتی این حس را ایجاد کنی که قطاری آماده حرکت است 

و همه قصد سوار شدن به آن را دارند ،

ذهن منطقی ما آدمها ، به این نتیجه خواهد رسید که 

در این حرکت دسته جمعی ، سود یا منفعتی نهفته است که 

" عجله کن تا به واگن برسیم "

تکنیک موثری که ، کمترین کاربرد آن در آگهی ها و تبلیغات تجاری است


خوب که نگاه کنیم ، معمولا نه نیازی به آن کالا داریم ، نه اضطراری برای دریافت آن خدمات

تنها این ذهن انسان است که برای جانماندن ، به سمت آن مقصد تعریف شده ،

شتاب می کند . 

برای نیوفتادن در تله ی این تکنیک ، کافیست 

 قبل از سوار شدن به واگن ها ، مقصد و چرایی آن حرکت را با خود مرور کنیم 


برای مشاهده :::/::: رسالت گرافیکی  :::/::: کلیک کنید




مشکل از جایی شروع شد که دین را بحساب مذهبی ها واریز کردند
و فرهنگ را بحساب روشنفکر ها؛
ااساسنامه و منشور زندگی انسان ها، 
باید ها و نباید ها و دستور العمل زندگی،
نامش هر چه که باشد، نیاز زندگی آدمیزادی است...

وقتی برنامه زندگی را هم وزن آیین و کیش و طریقت می پنداریم   
و دستان آن را مطلقاً در دستان خدا می بینیم، 
صرفاً تبدیل می شود به جدول زمانبندی برنامه های مذهبی. 
و وقتی دستان برنامه زندگی را از دستان خدا جدا می کنیم 
و آن را به یک هبوط ناگهانی نسبت می دهیم، 
می شود همین روشنفکر بازی های خوش رنگ و لعاب مفرّح...

اما دستورالعملی اگر از سوی خدا آمده برای آدم، 
و دستی به دست خدا داده و با دست دیگر به سوی انسان اشاره
و امر می کند که بخوان...
پس می شود دین!!
همان دینی که حاوی ایمان است و برای زندگی بهتر نازل شده،
و برای هر مسئله ای پاسخی دارد...

و هر گاه که چنین پیوندی بین خدا و دین و انسان شکل بگیرد،  
لاجرم بعثتی اتفاق افتاده
و هر بعثت را پیامبری لازم است
و هر پیامبری سیره ای دارد
و بهترین سیره ها
سیره محمّد نبی است...
آنجا که گفت: 
*لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه*

اللّهم صلّی علی محمّدٍ و آل محمّد...




:::شما در صفحه شرایط سخت هستید:::


در مراسم بزرگداشت بیل برادلی، سناتور نیوجرسی
که در سال 1987 برگزار شد اتفاق جالبی رخ داد:   
برادلی منتظر بود تا سخنرانی اش را ایراد کند. 
پیشخدمتی که مشغول کار بود، تکه ای کره در بشقاب او گذاشت. 
برادلی به او گفت: "ببخشید ممکن است من دوتکه کره داشته باشم؟"
پیشخدمت جواب داد: "خیر! هرنفر، یک تکه !".
برادلی گفت: "گمان می کنم شما مرا بجا نیاوردید.
من بیلی برادلی، فارغ التحصیل آکسفورد، بازیکن حرفه ای بسکتبال،
 قهرمان جهان و سناتور ایالات متحده هستم".   

پیشخدمت گفت: "خب، شاید شما هم نمی دانید من چه کسی هستم؟ "
برادلی گفت: "نه، نمی دانم. شما چه کسی هستید؟". 
پیشخدمت گفت: "من مسئول کره ها هستم".

برای مشاهده :::/::: استحکام درون :::/::: کلیک کنید



:::شما در صفحه شرایط سخت هستید:::


مادربزرگ تعریف میکردنمک، سنگ بود..

برنجِ چلو را ساعتى با نمک‌ سنگ مى‌خواباندیم تا کم‌کم شورى بگیرد. .

غذا را چند ساعتى روى شعله‌ى ملایم چراغ خوراک‌پزى مى‌نشاندیم تا جا بیفتد..

یخ ‌کرده و تکیده کنار علاءالدین و والور مى‌نشستیم تا جان‌مان
آرام، آرام، گرم شود..

عکسِ یادگارىِ توى دوربین را هفته‌اى، ماهى به انتظار مى‌نشستیم

تا فیلم به آخر برسد و ظاهر شود..

آهنگِ تازه‌ى آوازه‌خوان را صبر مى‌کردیم تا از آب بگذرد و 

کاست شود و در پخشِ صوت بخواند..

قلک داشتیم؛
با سکه‌ها حرف مى‌زدیم تا حسابِ اندوخته دست‌مان بیاید..

حلیم را باید «حلیم» مى‌بودیم تا جمعه‌ى زمستانى فرا رسد و در کام نشیند..

هر روز سر مى‌زدیم به پست‌خانه،
به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه،
مگر که برسد..

گوش مى‌خواباندیم به انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب:
شبى،
نیمه‌شبى،
بامدادى،
گاهى،
بى‌گاهى؛ 
گاهى به انتظار،
هفته‌اى،
ماهى...

«انتظار» معنا داشت...

دقایق «سرشار» بود...

هر چیز یک صبورى مى‌خواست تا پیش بیاید..

زمانش برسد ،جا بیفتد ، قوام بیاید؛
غذا،
خرید،
تفریح،
سفر،
خاطره،
دوستى،
رابطه،
عشق...


برای مشاهده :::/::: شب مهتاب :::/::: کلیک کنید


نظرسنجی تیرماه وبلایت زندگی در شرایط سخت

نظرسنجی وبلایت زندگی در شرایط سخت